سلامت نیوز : میپرسد دلش را داری ببینی؟ سرم را تکان میدهم که یعنی دلش را دارم. چند قدم به تخت نزدیکتر میشوم. مرد روی تخت افتاده، شلوار پلاستیکی به پا دارد و یک مشمع پلاستیکی هم روی تنش انداختهاند. از دستانش پیداست که سن و سالدار است و آن دستها روزگاری صبح تا شب، غرق در کار در پی کسب روزی بودهاند و شاید هم پناهگاه دختر کوچکی که با گرفتنشان حس امنیت پدرانه جانش را گرم میکردهاست.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از آرمان ؛ دستها بیحرکتند. تن لخت و بیتحرک افتاده و قفسه سینه است که به زور دستگاه بالا و پایین میرود، یعنی نفس میکشد؛ نفسی که هم من، هم پزشکی که بالای سر مرد ایستاده و با سرنگ از بدنش خون میکشد، پزشک جوانی که برای آموزش آمده، پرستاری که از زور خستگی به رویم لبخندهای کم رمق میزند و کمک پرستاری که غر میزند و سرنگ به دست پزشک میدهد و بالا رفتن فشار مرد را هشدار میدهد، میدانیم که هیچ نشانی از زندگی ندارد. میدانیم که خطوط شکسته قرمز و زرد و سبز روی مانیتور که ضربان قلب و شماره نفس و فشارخون را گزارش میدهند، نه که نشانههای زندگی که تنها قدرت نمایی چند تا دستگاه و شیلنگ است که به زور پزشک و پرستار میخواهند چند روزی، اعضای بدن را نگهداری کنند، جای مغزی که مرده و دیگر کاری از دستش برنمیآید.